يكسالگي وبلاگ و شب يلدا
شب یلدای همه مبارک
یکسالگی وبلاگ و بیست ماهگی پارسا طلا مبارک

ما الان مشهد هستیم و دومین سالی هست که پسرطلا پیش ماست و امسال مهمون بابایی مهربون هستیم در هتل ثامن الحجج مشهد و شب یلدا را با حضور مامانی و بابایی و دایی مجتبی و بابارضا و مامانی و گل پسری جشن گرفتیم یاد پارسال افتادیم که دو نفر از افراد عزیز خانواده پیش ما بودند و الان جاشون خیلی خالیه عمو و مادربزرگ عزیزم روحشون شاد
سوم دی ماه ۸۳ بابا رضا و مامان سهیلا باهم عروسی کردند که اینم یه اتفاق خوب در دی ماه می باشد و همچنین تولد دایی رضا در چهارم دی ماه که بهش تبریک می گیم

یکسالگی وبلاگ و بیست ماهگی پارسای عزیزم را هم تبریک می گم و امیدوارم ۱۲۰ سالگی پسرم اینجا ثبت گردد.
این لباس رو مامانی مهربون برای سیسمونی پارسا بافته بود که پارسا خیلی دوستش داره


پارسا و تنبک



اینم پارسا عاشق چوب که می گه عصا عصا دینا خانم نوه عمه مامان سهیلا


عکسهای مشهد پارسا طلا
اینم پارسا در رستوران هتل(مشهد) پارسا از همه غذاها فقط این استخوان را انتخاب کرد

پارسا در حیاط و پارک در هتل (مشهد)



پارسا مشغول بازی پینگ پنگ و فوتبال دستی با بابا رضا


پسرم هر دفعه می خواست از هتل بیرون بره کفشش رو واکس می زد

محرم امسال هم بدون حضور این دو عزیز بسیار سخت گذشت و همه خانواده غمگین بودندیه جورایی عاشورا بود و گذشت و پارسا هم مریض بود که دقیقا ۴ روز طول کشید تا خوب بشه.
عاشورای۸۸ عاشورای۸۹


پارسا و روفیا در پارک ارم و قلعه سحرامیز


این وبلاگ به خاطر اینه که پسرم بدونه مامان همیشه به یادشه من و بابا رضا در 3 دی 83 با هم عروسی کردیم و خدا پارسا خوشگله را 29 فروردین 88 به ما هدیه نمود و زندگی ما شیرین تر شد